تولدت مبارک بنی جون (تشکر از تمامی نظرات)
سلام سلام سلام
وای اینقدر امروز خوشحال هستم که نگو ، واقعا روز زیبایی هستش
دایی جون عزیزم اخرش تو هم چشمت به این دنیای بزرگ باز شد و همه صورت زیبات رو دیدن و خوشحال شدن و همه خانواده کنارت هستن جز من
دایی جون تولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدت مبــــــــــــــــــــــــــــــــارک
دایی جون قربونت بشه عزیزم می دونم باید ازم دلگیر بشی که بازم چقدر دیر دارم به روز می کنم. خب دایی جون در مطالب قبلی برات نوشته بودم که دارم برای کار می رم اصفهان و اینجا دسترسی به اینترنت ندارم که هر روز برات بنویسم و به روزش کنم ولی همش تو فکرت بودم و در تماس با مامانی که دیگه امروز خدا تو رو به ما هدیه داد و همه خانواده رو خوشحال کردی.خب از دیشب مامانی بیمارستان بود چون درد داشت ولی به من نگفته بودن تا امروز صبح که اقاجون تماس گرفت و گفت نی نی به دنیا اومد منو بگو شکه شدم و اینقد هیجان زده شده بودم که نمی دونستم چی باید بگم و چیکار باید بکنم اما همش منو بعض گرفته بود که اونجا نبودم.بعدش که بابایی زنگ زد گفت از دیشب مامانی بیمارستان بوده تا صبح که دردش بیشتر میشه و می برنش اتاق عمل و ساعت 10 صبح خدا تو جوجه رو به ما هدیه می ده.
دایی جون بابایی میگه خیلی خوشکلی و مثل کوچیکی های خودش هستی .من که بی طاقت هستم که ببینمت و دل تو دلم نیست که بیام اهواز اخه خیلی منتظرت بودم جوجه و این روزهای اخر کار باعث جدایمون شد ولی هر طوری شده میام که ببینمت.
خب زیاد وقت ندارم عزیزم انشاءالله بقیه اش بمونه برای بعدا همراه عکسای زیبات عزیزم.
جا داره در اخر از تمامی مامانی عزیز و دوستان گرامی که به ما لطف داشتن و با نظرات گرمشون ما رو شرمنده خودشون کردن تشکر ویژه کنم و حتما اگر وقت کنم از تک تک شون قدردانی می کنم بابت نظرات گرمشون.
بازم نظرتون فراموش نشه